کد مطلب:134126 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

راهی که اسیران پیروز در مدینه در پیش گرفت
اكنون كه كاروان اسیران از سفر كوفه و شام با پیروزی كامل و نفوذ و اعتبار معنوی برمی گردند آیا دیگر در مدینه هیچگونه وظیفه ای برعهده ندارند؟! آیا آنها در این شهر بكار و زندگی معمولی خود می پردازند و گذشته های دردناك و تلخ را یكباره فراموش می كنند؟! آیا آن زنان و كودكان درباره ی فاجعه ی خونین طف و كشتارها و وحشیگریهائی كه در آن بیابان دوردست انجام شد سكوت اختیار می كنند و دیگر از آن همه مصائب دم نمی زنند؟! نه. قطعاً اینچنین نیست. آنها هر چند اكنون به وطن برگشتند اما وظیفه ی مهم و عظیمی بر عهده دارند كه شاید سبكتر از وظائفی كه در كوفه و شام انجام داده اند نباشد، آنها نه تنها باید نسل حاضر و سراسر كشور را از درندگیها و غارتگریها و جنایتهای حكومت آل ابوسفیان مطلع سازند بلكه باید این حقایق جانسوز و خونین را با حفظ صورت اصلی آن به نسلهای آینده اسلامی و به تاریخ بشریت تحویل دهند.

آنها بخوبی می دانند كه سكوت درباره ی این حادثه چیزی جز امكان دادن به فرزند معاویه نیست تا از فرصت «گذشت زمان» استفاده كرده و آن حقایق تكان دهنده را دچار تحریف و دگرگونی سازد، با این ترتیب به خوبی روشن است كه رسالتی كه خاندان حسین (ع) در مدینه از نظر حفظ


و پاسداری نهضت بر عهده دارند بسیار مهم و حساس اما است باید دید این وظیفه ی بزرگ را در گوشه ی مدینه و در آن شرائط سخت و خفقان آوری كه بر سراسر كشور حكومت می كرد چگونه می توانند انجام دهند و حكومت دودمان بنی امیه را از چه راهی می توانند رسوا سازند؟!

آیا برای رسیدن به این هدف و زنده نگه داشتن خاطره های جانسوز نینوا راهی جز استفاده از سوگواری و عزاداری وجود دارد؟! آیا جز به بهانه ی اشك ریختن راه دیگری برای شرح رسوائیها و جنایتهای بنی امیه هست؟! قطعاً نه. از اینجا است كه می بینیم این داغدیدگان آزاده پس از ورود به مدینه همواره به سوگواری و عزاداری مشغول بودند و هر یك سعی می كرد به نحوی خاطره ی دردناكی را از مصائب طف زنده گرداند و در بین اجتماع نشر دهد تا از این راه فضیحت های حكومت آل بی سفیان را آشكار سازد.

رباب بانوی بزرگ كربلا در میان آفتاب می نشست و در زیر سقف و سایه نمی رفت تا با این كار به امت اسلامی اعلام كند كه آن ناپاكان بی شرم پس از كشتن، بدن فرزند پیغمبر را در میان آفتاب بجای گذاردند و آن را حتی دفن نكردند!!! امام زین العابدین (ع) هنگامی كه آب و غذا می دید گریه می كرد و مكرر می فرمود:

قتل ابن رسول اللَّه جائعاً، قتل ابن رسول اللَّه عطشاناً.

یعنی پسر پیغمبر را گرسنه و تشنه كشتند، حضرت سجاد (ع)


هیچ منظره ای را مشاهده نمی كردند مگر آنكه خاطره ی دردناكی را از كربلا یادآور می گشت و می گریست.

حضرت ابوالفضل (ع) یعنی فرمانده سپاه فضیلت و پرورش یافته ی دامان علی (ع)- آن رادمردی كه برای حسین (ع) آنگونه بود كه علی (ع) برای پیامبر خدا بوده است- این پیكره ی فضیلت و شجاعت كه با سه برادر رشیدش در حادثه طف به شهادت رسیدند مادر پیری دارند كه در حال حیات است و به «ام البنین» مكنی است این بانوی داغدیده به قبرستان بقیع می آمد- همان گورستانی كه به علت قداست و در برداشتن قبور پاكان اسلام مورد احترام و محل رفت و آمد مردم مدینه و زائران قبر پیغمبر بوده است- در حالی كه جمعی از زنان و بانوان بزرگ مدینه در گرد آن مخدره بودند آنگاه در آنجا به یاد فرزندانش آنچنان جانسوز ناله می زد كه دل سخت ترین دشمنان خاندان وحی (مانند مروان بن حكم) را تكان می داد و دچار تأثر می ساخت، مرثیه ی این بانو درباره ی جوانانش معروف و مشهور است.

بازماندگان شهدای طف و اسیران راه كوفه و شام كه اكنون به مدنیه بازگشتند با این ترتیب جنایتها و رسوائیهای حكومت آل ابی سفیان را بی پرده شرح می دهند و در نتیجه محیط مدینه آنچنان ماتم زده شده بود كه گویا ابری سیاه از مصیبت و غم همواره بر آن سایه افكنده است به طوریكه نه تنها ساكنین آنجا بلكه برای هر زائر و تازه وارد كه تعداد آن بخصوص در ایام حج بی شمار و فراوان بود) بخوبی احساس می شد كه این شهر در


مرگ عزیزان اسلام در غم و اندوهی دردناك و كشنده فرورفته است! آن اجتماع عظیمی كه برای زیارت قبر پاك پیغمبر (ص) وارد مدینه می گردید هر چند بیشتر آنها از فاجعه ی خونین و بیدادگریهائی كه حكومت دمشق در بیابان كربلا نسبت به عزیزترین خاندان اسلام انجام داده بود بیخبر بودند، اما محیط پر هیجان مدینه و خاطره های سوزناكی كه به صورت «سوگواری» زنان و كودكان مصیبت دیده ی حسین (ع) از كربلا مجسم می ساختند به زودی همه ی مردم را در جریان فاجعه ی نینوا قرار می داد و طبعاً با مراجعت آنان به شهرها و وطنهای خود سراسر كشور از آدم كشیها و جنایتها و وحشی گریهای دودمان بنی امیه آگاه می گشت عمل خاندان پیغمبر در مدینه به ظاهر سوگواری و عزاداری بود اما در باطن تبلیغات وسیع و مؤثری بود كه علیه دودمان بنی امیه و برای تثبیت موقعیت خاندان وحی انجام می گردید و نفرت و انزجار شدیدی در دلهای مردم نسبت به آل سفیان ایجاد می نمود،این سوگواریها و اشك و ناله ها اولین اثر خود را در همان مدینه ظاهر ساخت و از بازگشت خاندان حسین (ع) چند روزی بیشتر نگذشته بود كه مردم آن شهر به رهبری عبداللَّه بن حنظله قیام كردند، این جنبش و قیام كه به منظور درهم ریختن شالوده ی حكومت یزید و خوانخواهی حسین بن علی (ع) انجام گردیده بود هر چند با دست یكی از ناپاكترین یاران و فرماندهان ارتش پسر معاویه با وضع ننگین و رسوائی درهم شكسته شد، اما حكومت دمشق نتوانست با انجام این كار پیروزی مهی در راه تثبیت وضع متزلزل خویش بدست آورد زیرا در آن هنگام سراسر كشور مانند آتشهای گداخته ای


بود كه برای مشتعل ساختن و سوزاندن ریشه های حیات دودمان بنی امیه آماده بود ولی در زیر خاكستر پنهان بود.

یزید هر چند قیام مردم مدینه را با انجام جنایتها و گناهانی كه در تاریخ بشر كم سابقه است درهم شكست، اما بر فضیحت و ننگ خویش افزود و خود را رسواتر ساخت و نفرت و انزجار مردم را از حكومت خود شدیدتر نمود، آن نیروی معنوی و نفوذ و اعتبار نامحدود حسین (ع) كه در اثر «مظلومیت» كسب شده بود بالاخره توانست طوفانی عظیم در سراسر كشور ایجاد كند و با پس كردن آن خاكسترها آتش های آماده را شعله ور سازد.

آری به اتكاء همین قدرت بود كه بنی العباس توانستند بنام حمایت از خاندان پیغمبر و خونخواهی حسین (ع) به زودی به دوران عزت و قدرت آل امیه برای همیشه خاتمه داده و نام و نشان آنها را محو سازند